بدون عنوان
عشق لالایی بارون تو شباست نم نم بارون پشت شیشه هاست لحظه ی شبنم و برگ گل یاس لحظه ی رهایی پرنده هاست تو خود عشقی که همزاد منی تو سکوت من و فریاد منی تو خود عشقی که شوق موندنی غم تلخ و گنگ شعرای منی وقتی دنیا درد بی حرفی داره تویی که فریاد دردای منی تو خود عشقی که همزاد منی تو سکوت من و فریاد منی دستای تو خورشید و نشون می دن چشمای بسته مو بیدار می کنن صدای بال پرنده رو لبات تو گوشام دوباره تکرار می کنن زندگی وقتی که بیزاری باشه روز و شبهاش همه تکراری باشه شاید عشق برای بعضی عاشقا لحظه ی بزرگ بیداری باشه عشق لالایی بارون ...
نویسنده :
عاشق همیشگی تو
19:08